ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۲۳

۱

تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است

شعلهٔ عشق نه گیرندهٔ هر خاروخسی است

۲

هر طبیبی نکند چارهٔ این مرده‌دلان

که دوای دل ما درکف عیسی‌نفسی است

۳

گر دل سوخته ره برد به جایی نه عجب

سوی حق راهبر موسی عمران‌، قبسی است

۴

کاروانی است پراکنده و سرگشته ولیک

خاطر گمشدگان شاد به بانگ جرسی است

۵

طفل راگوشهٔ گهواره جهانی است فراخ

همه آفاق بر همت مردان قفسی است

۶

ای توانگر تو به زر شادی و دانا به ضمیر

هر کسی را به جهان گذران ملتمسی است

۷

شهر ما با عسس و محتسب از دزد پر است

ای‌خوش آن‌ شهر که‌ در باطن‌ هر کس عسسی است

۸

سال‌ها حلقه زدم بر در این خانه «‌بهار»

بود ظنم به همه عمر که در خانه کسی است

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۰۳۹
عندلیب :

نظرات