
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۳۳
۱
از دوست بریدیم به صد رنج و ندامت
از دوست بهخیر آمد و از ما بهسلامت
۲
حالی دل مظلوم مرا غمزهٔ مستش
با تیر زد و ماند قصاصش به قیامت
۳
از عشق حذرکن که بود ماحصل عشق
خون خوردن و جان کندن و آنگاه ملامت
۴
طی شد زجهان چشمه خضر ودم عیسی
ایزد به لب لعل تو داد این دو کرامت
تصاویر و صوت

نظرات