
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۳۹
۱
نکاهدم بار، فزایدم درد
نخواهدم یار، چه بایدم کرد
۲
غبار راهی، شدم که گاهی
زکوی دلدار برآیدم گرد
۳
به هرکجا بخت کشاندم رخت
سپهر دوّار نمایدم طرد
۴
فلک چو بازی به گرم تازی
فشاردم خوار ربایدم سرد
۵
جهان به دستان درین گلستان
خلاندم خار نمایدم ورد
۶
کجا شوم پیش غمم شود بیش
تن آیدم زار رخ آیدم زرد
۷
گر از غم نان به لب رسد جان
ز خوان اغیار نشایدم خورد
۸
به لعب دشمن کجا دهم تن
اگر دو صد بارگشایدم نرد
۹
قسم به ایران کزین امیران
یکی به دیدار نیایدم مرد
۱۰
بهار مضطر خمش کزین درد
نکاهدم بار فزایدم درد
تصاویر و صوت

نظرات