ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۴

۱

دوست می‌دارم من این نوروز فرخ‌فال را

تاکنم نو بر جبین خوبرویان سال را

۲

خواهی ار با فال میمون بگذرد روز تو خوش

برگشا هر صبحدم از دفترگل فال را

۳

عاشقا ز آه سحر غافل مشو کاین ابر فیض

آبیاری می‌نمایدگلشن آمال را

۴

خواهی ار با کس درآمیزی به رنگ او درآی

بین چسان همرنگ گل پروانه دارد بال را

۵

عاشق از خوبان وفا و مهر خواهد، ورنه هست

آب و رنگ حسن صوری‌، پردهٔ تمثال را

۶

آن سر زلف سیه چیدی و از دامان خویش

دست کوته ساختی مشتی پریشان‌حال را

۷

دولتی کافغان کنند از جور او خرد و بزرگ

بر خلایق چون دهد اعلان استقلال را

۸

سفله از فرط دنائت ایمن است از حادثات

هیچ مؤمن خون نریزد اشتر جلّال را

۹

از رقیب خرد ای دل در جهان غافل مباش

موش ویران می‌نماید دکهٔ بقال را

۱۰

گرچه‌آزادی زبون شد لیک جای شکر هست

کاین روش بشکست بازار هو و جنجال را

۱۱

بر وطن مگری که در نزدکرام‌الکاتبین

بهر هر قومی کتابی هست مر آجال را

۱۲

شدگذشته‌هیچ‌و امروز است‌هم‌در حکم‌هیچ

حال و ماضی رفته دان‌ حاضر شو استقبال را

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۰۲۹
عندلیب :

نظرات