
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۴۰
۱
ملک جهان چون سویس باغ ندارد
لالهٔ باغ سویس داغ ندارد
۲
جز دل ایرانیان خسته درین ملک
یک دل غمگین کسی سراغ ندارد
۳
مست نشاطند خلق و جز من بیمار
کیست که دایم به کف ایاغ ندارد
۴
یک دل افسرده در تمام ژنو نیست
یک گل پژمرده هیچ باغ ندارد
۵
وادی بیآب و سنگلاخ نیابی
غیر گلستان و باغ و راغ ندارد
۶
شهر و ده اینجاست غرق نور ولیکن
مرکز ایران به شب چراغ ندارد
۷
بلبل گویا به باغ گرم سرود است
لاشخور و کرکس و کلاغ ندارد
۸
عاشق آزرده از رقیب نباشد
بلبلش آشفتگی ز زاغ ندارد
۹
از غم ایران دلم گرفته بهنوعی
کز پی درمان خود فراغ ندارد
۱۰
جای غزل گفتن بهار همینجاست
حیف که مسکین ملک دماغ ندارد
تصاویر و صوت

نظرات