
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۴۲
۱
دل از تطاول زلف نگار جان نبرد
چو مارگیر کز آسیب مار جان نبرد
۲
به صیدگاه دل آن زلف خم بهخم دامیست
که از علایق او یک شکار جان نبرد
۳
دلا تجاهل عارف گزین که صاحب ذوق
محقق است کزین روزگار جان نبرد
۴
بدان تبختر شاهانه گرگشاید رخ
پیادهایست کز او یک سوار جان نبرد
۵
سلاح عاشقی افتادگیست ورنه کسی
به پهلوانی ازین کار زار جان نبرد
۶
به رهنمایی سیمرغ بست باید دل
وگرنه رستم از اسفندیار جان نبرد
۷
سلامت ارطلبی کفرگوی و رندی کن
که زهد و تقوی از این گیرودار جان نبرد
۸
بگو به ساقی مجلس به باده افیون ریز
وگرنه هیچ کس از این خمار جان نبرد
۹
بر اهل فضل جهان سردگونه شد دانم
کزین خزان فضیلت بهار جان نبرد
تصاویر و صوت

نظرات