
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۵۲
۱
گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد
نشد آزاد ز غم هر که گرفتار نشد
۲
یوسف مصر نشد آن که به بازار وجود
پیره زالی به کلافیش خریدار نشد
۳
همره نوح نشد، همسر داود نگشت
هرکه خدمتگر آهنگر و نجار نشد
۴
از رهش پای مکش دامنش از دست منه
فکر یکبار دگر کن اگر این بار نشد
۵
صنما پرده ز رخ برکش و بر قلب فکن
که حجاب رخ زن حافظ اسرار نشد
۶
چهره بگشای و ز چشم بد اغیار مترس
که گل آزرده دل از چشم بد خار نشد
۷
در پس پردهٔ ناموس نهان شو زیرا
چادر و پیچه حجاب زن بدکار نشد
۸
زن که با حسن خداداده نیاموخت هنر
لایق همسری مردم هشیار نشد
۹
دیو پتیاره بود گرچه بود نیکوروی
زن که با نامزد خویش وفادار نشد
۱۰
عفت دختر دوشیزه نهالی است بهار
که چو شدکنده ز جا سبز دگربار نشد
تصاویر و صوت

نظرات