
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۶۳
۱
آن چه شعله است کزان راهگذار میآید
یا چه برقیست که دایم بهنظر میآید
۲
ظلماتیست جهانگیرکه چون سیل روان
مژده آب حیاتش ز اثر میآید
۳
زادهٔ فکر من است این که پس از چندین قرن
به سفررفته و اکنون زسفر میآید
۴
دیده بگشای و در آغوش بگیرش کز مهر
پسری بر سر بالین پدر میآید
۵
اگر این فتنه گری زان خط سبز است چه باک
خوش بود فتنه گر از دور قمر میآید
۶
پا و سر میشکند راه خرابات ولی
مرد وارسته ازبن راه بسر میآید
۷
ای دل از کو تهی دست طلب شکوه مدار
صبرکن عاقبت آن نخل بهبر میآید
۸
هرکجا بگذرد آن سرو خرامنده بهار
خاک راهش به نظرکحل بصر میآید
تصاویر و صوت

نظرات
محمدرضا
عباس سلیمیان ریزی