
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۶۸
۱
نیست کسی را نظر به حال کس امروز
وای به مرغی که ماند در قفس امروز
۲
گر دهدت دست خیز و چارهٔ خود کن
داد مجو زان که نیست دادرس امروز
۳
آن که به پیمان و عهد او شدم از راه
نیست بجز کشتن منش هوس امروز
۴
وان که دو صد ادعا به عشق فزون داشت
بین که چه آهسته می کشد نفس امروز
۵
همتی ای دل که پس نمانی از اغیار
پیش نیفتد کسی که ماند پس امروز
۶
خانه خداگو به فکر خانهٔ خود باش
زان که یکی گشته دزد با عسس امروز
۷
ملت جاهل مکن مجادله با بخت
فر و بزرگی به دانش است و بس امروز
۸
خود غم خود میخور ای بهار که هرگز
کس نکند فکری از برای کس امروز
تصاویر و صوت

نظرات
مصطفی