ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۷۷

۱

منم که خط غلامی دهم به نیم ‌سلام

دل من است که قانع شود به یک پیغام

۲

کنون که گردش ایام را ثباتی نیست

همان‌ خوشست که در عشق بگذرد ایام

۳

من آن مقام بلند از کجا به دست آرم

که عاشقانه بیایم در آن بلند مُقام

۴

من آن نی‌ام که هلال از تمام نشناسم

مه‌ دو هفته هلال‌ است و عارض تو تمام

۵

چراغ وصل بیفروز و حجره روشن کن

که آفتاب جدایی رسیده بر لب بام

۶

غمم بکشت که خوبان چرا ندانستند

که خدعه‌باز کدامست و عشق، باز کدام

۷

به نام عشق، که از عشق رخ نخواهم تافت

اگر دچار ملامت شوم و گر بدنام

۸

بهار باشد و بس، آن که در ارادت دوست

کشیده طعنهٔ کفر و ملامت اسلام

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۰۶۲
عندلیب :

نظرات