
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۸۰
۱
ز نار هجر میسوزم ز درد عشق مینالم
خدا را، ای طبیب مهربان رحمی بر احوالم
۲
به حال و روز مشتاقان زدم بس طعنه تا امشب
ز زلفی شد سیه روزم، ز خالی شد تبه حالم
۳
بسی بگذشت سال و مه بهمن در عشق تا آخر
غم هجران نصیب آمد ز دوران مه و سالم
۴
مرا پرکنده سیل عشق، بنیاد شکیبایی
گواه صادق ار خواهی ببین در اشک سیالم
۵
مرا تنها نه از امروز باید خورد خون دل
من از اول چنین بودستم و این است اقبالم
۶
گر از دست غم دلبر گذارم در بیابان سر
خیالش با غمی دیگر چو باد آید ز دنبالم
۷
ز دست دشمنان گویی اگر نالم، معاذالله
که کر نالم من مسکین ز دست دوستان نالم
۸
نشید عشق برخواند به جای پوزش یزدان
اگر بر قبلهٔ زاهد فرو بندند تمثالم
۹
به بام بارگاه دوست روزی بال بگشایم
اگر اندر هوای او فرو ریزد پر و بالم
۱۰
خروس روستایی را چه جای همسری با من
که من شهباز دست شاهم و نیز است چنگالم
تصاویر و صوت

نظرات
***