ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۹

۱

جز روی تو کافروخته گردد ز می ناب

آتش که شنیده ‌است که روشن شود از آب

۲

شنگرف دو رخسار تو آمیخته با سیم

سیم تو ز دو دیده‌ام انگیخته سیماب

۳

سیماب اگرم بارد به رخ عجبی نیست

سیماب روان شیفته باشد به زر ناب

۴

دو چشم و جبین تو در آن زلف چه باشد؟

دو نرگس نو ساخته اندر شب مهتاب

۵

گربوسه به من بخشی دانی به چه ماند؟

مرغی که گه کشتن‌، قاتل دهدش آب

۶

ز اندوه شبانگاهی خود با تو چه گویم

شب خفته چه داند اثر دیده ی بی‌خواب

۷

در دامنت آویزم تا مردم گویند

آوبخته بر سرو یکی شاخک لبلاب

۸

تا خط ندمیده است رفیقان را دل‌جوی

تا نقدی باقی است فقیران را دریاب

۹

بیم است که خط جوش زند گرد عذارت

و اندیشهٔ او نیش زند بر دل اصحاب

۱۰

عناب لبت بی‌مزه گردد ز خط سبز

اینست‌، بلی خاصیت سبزهٔ عناب

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۶۰
عندلیب :

نظرات

user_image
جعفر مصباح
۱۳۹۶/۰۴/۳۱ - ۱۸:۴۰:۵۵
بیت هشتم، آویخته صحیح است