
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۱۰ - شوری
۱
هرکه او نغمهٔ شوری بنواخت
ضرر و زحمت «شوری» نشناخت
۲
کار اسلام خراب آن کس کرد
که پسازمرگ نبی شوری ساخت
۳
قتل عثمان شد از آن روز درست
که عمر کار به شوری انداخت
۴
هرکه در بازی خود شوری کرد
تجربت شدکه در آن بازی باخت
۵
عجز را پرده کشید از تلبیس
گر بزی کاو علم شور افراخت
۶
شور، تزویر ضعیف است، بلی
عزم در کورهٔ شوری بگداخت
۷
هر مزور که بدی اندیشید
قصد بنهفت و سوی شوری تاخت
۸
هرکه خواهدکه مراد خود را
بشنود از تو، به شوری پرداخت
۹
مشورت قاعدهٔ تردید است
نرسد مرد مردد بنواخت
تصاویر و صوت

نظرات