ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۱۳۵ - تسلیت به سردار معزز حکمران بجنورد هنگامی که مادر او و مهرالسلطنه همسرش در یک زمان بدرود حیات گفتند

۱

مگِری سردار، زان که گریه و زاری

سود ندارد در این زمانهٔ ریمن

۲

رفته‌، به زاری وگریه باز نگردد

جز که‌ بخوشد دو چشم‌ و خسته‌ شود تن

۳

مادر پرهیزگارت ار ز میان رفت

عز تو پاینده باد و بخت تو روشن

۴

ور ز میان رفت مهر سلطنت تو

زنده به مانند ایلخانی و بهمن

۵

ما همه ماندیم و آن عزیزان رفتند

درکنف رحمت خدای میهن

۶

یکسره بایست راند تا سر منزل

هرکه ز من زودتر رسید به ازمن

۷

ور غم هجران دل تو را بشکافد

مرهمی از صبر بر جریحه برافکن

۸

گر به دل از صبر مرهمی ننهادی

کی ز بن چه برآمدی تن بیژن

۹

جامه ی نیلی برآور از تن و درپوش

بر تنت از صبر و بردباری‌، جوشن

۱۰

کسوت مردان مرد پوش و قوی باش

پیش بلیات این جهان کم از زن

۱۱

گوش ندارد فلک به گریه و زاری

هیچ نیرزد جهان به ناله و شیون

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۱۱۱۵
عندلیب :

نظرات