
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۱۳۶ - گیو تاجر
۱
گیو تاجر نموده این اوقات
چارقی چند وارد از لندن
۲
مورد آزمون هر نادان
مایه امتحان هر چلمن
۳
رویهاش وصلهای ز چکمه زال
زیرهاش تخت چارق بهمن
۴
سپر طوس بوده کز دم تیغ
رفته ازکار، روز جنگ پشن
۵
نوک آن تیز همچو نیزهٔ گیو
دهنش باز چون چه بیژن
۶
رنگ آن همچو چهرهٔ عفریت
پوزهاش همچو پوز اهریمن
۷
شومچون کفش شرحبیل عرب
کهنه چون موزهٔ اویس قرن
۸
مایهٔ نقرس و کفیدن پای
همچو کفشی که باشد از آهن
۹
درخور پوشش حسن ...
کج و معوج چو اصل پای حسن
۱۰
هر که آن را بدید و خنده نکرد
یا بود کور یا بود کودن
۱۱
وآنگه آن را خرند وکریه نکرد
یا ز سنگ است پاش یا ز چدن
۱۲
و آنکه پوشید و پای او نشکست
هرچه دارد گنه به گردن من
نظرات