
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۱۷۹ - در هجو کسی که بهار را حبس کرد
۱
من و تو هر دو ای ...
دو جوانیم شوخ و مندیلی
۲
تو کنون از وجوه هندوستان
زر ستاندستی و کنی پیلی
۳
به رخ خود پی فریب عوام
شکلکی بستهای تو تبدیلی
۴
تو مرا حبس میکنی آوخ
شرم بادت ز ننگ فامیلی
۵
چون مرا بینی و تو را بینم
هر دومان میشویم پاتیلی
۶
تو از آن اخمهای اجمالی
من ازین خندههای تفصیلی
۷
خندهٔ من چو شیر شرزهٔ نر
اخم تو چون جهود تنزیلی
۸
کاین پس از اخم می کند نغنغ
وآن پس از خنده میزند سیلی
تصاویر و صوت

نظرات
ناشناس