
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۲۸ - در زندان شهربانی
۱
بگرفتم آفتابه که گیرم ره مبال
آژان گرفت راهم و گفتا اجازه نیست
۲
گفتم تو تا اجازه فراز آری از رئیس
من ریدهام به خویش، بگفتا که چاره چیست
۳
یاران نظر کنید که جز من به روزگار
آنکس که بی اجازهٔ دولت نریده کیست
تصاویر و صوت

نظرات
مصطفی گلیاری