
ملکالشعرا بهار
شمارهٔ ۷۲ - در هجو یکی از زنهای تهران
۱
هر شب میان خانه افسر زن ...
نامحرمان صلای خبردار میکشند
۲
مرد و زن و پدرزن و مادرزن و عروس
در بزم عیش باده گلنار میکشند
۳
کدبانوان و دخترکان و عروسکان
در نزد غیر پرده ز رخسار میکشند
۴
از بس غریو و هلهله، گویی میان جمع
نایب حسین را به سر دار میکشند
۵
ضرب و غریو و کف زدن خارج از اصول
گویی که خرس را سوی بازار میکشند
۶
مشدی عباد و قربده و دنبلی ...
بر گرد کمان و دف و تار میکشند
۷
هرکس که نیمشب ز خیابان گذر کند
او را میان خانه به اصرار میکشند
۸
کف میزنند و هلهله بسیار میکنند
می میخورند و عربده بسیار میکشند
۹
همسایگان خستهٔ مسکین ز خواب خوش
برجسته فحش داده و سیگار میکشند
۱۰
دنبک روان و دایره گرم و رنود مست
تا صبحدم ز گردهٔ هم کار میکشند
۱۱
پرسیدم از پلیس محل کاین سرا ز کیست؟
کآنجا حجب، ز چهرهٔ اسرار میکشند
۱۲
نرمک جواب داد که هست این حرمسرا
بازار ... فروشی و ... جار میکشند
تصاویر و صوت

نظرات