
ملکالشعرا بهار
فقرۀ ۱۵۲
چهار کار دژآگاهی (نادانی) و دشمنی و بدی با تن خود کردن است: یکی پادیاوندی (یعنی: زبردستی و زورمندی) نمودن، دیگر درویش متکبر که با مردی توانگر نبرد آورد، دیگر مرد پیر ریژخوی که زنی برنا به زنی گیرد و دیگر مرد گشن (جوان) که زنی پیر به زنی کند.
۲
دژآگه چهار است کز خوی بد
کند دشمنی با تن و جان خود
۳
یکی «پادیاوند» مردم گزای
به هر کار و هر چیز زور آزمای
۴
دگر نره دروبش با داروبرد
که با مهتر از خویش جوید نبرد
۵
سه دیگر کهن سالهٔ ریژخوی
که هنگام ییری شود جفت جوی
۶
کرا پیر سر هست جفت جوان
بود دشمن خویشتن بی گمان
۷
چهارم جوانی که جوید زنی
شود جفت پیرهزن ربمنی
۸
جوانی که خسبد بر پیرهزن
بود بی گمان دشمن خویشتن
نظرات