ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

آیین زرتشت

۱

چنین گفت در گات‌ها زردهشت

که بر دیو ریمن نمایید پشت

۲

دروغ است هم‌دست اهریمنا

ابا هر بدی دست در گردنا

۳

به یزدان نیکی دهش بگروند

دروغ از فریبندگان مشنوید

۴

به هرمزد والا نماز آورید

به یزدان یکایک نیاز آورید

۵

گوش نیک دارید و نیکومنش

کزین دو به نیکی گراید کنش

۶

چو پندار شد خوب‌ و گفتار خوب

شود بی گمان کار وکردار خوب

۷

به نیکو منشت و گوشت و کنشت

بیارای خود را چو خرم بهشت

۸

برون و درون هر دو شایسته به

نهاد خوش و خوی بایسته به

۹

سخن‌ خوب‌‌ و دل‌ خوب‌ و خوش کار کرد

چو این‌ هرسه‌ شد خوب‌،‌خوبست مرد

۱۰

نیت گر بود خوب و گفتار بد

درختی است خوش کاورد بار بد

۱۱

منش گر بود زشت و گفتار نغز

اناریست‌ خوش ظاهر و ترش‌ مغز

۱۲

مکن بد اگرچه نه‌پیدا بود

که پیروزی دیو شیدا بود

۱۳

روان و تن خویش ورزنده دار

به ورزیگری کشور ارزنده دار

۱۴

تن لاغر و خاک نادیده ورز

ندارد به نزد جهاندار ارز

۱۵

اگر گرسنه روزی آری به شب

گناهست نزدیک دادار رب

۱۶

گناهی‌ست کان را ستغفار نه

زمین تشنه و آدمی گرسنه

۱۷

برون آرکهریز و آب روان

بر آن آب بنشان نهال جوان

۱۸

برافشان بهر مهر مه تخم پاک

که درتیر مه زر ستانی ز خاک

۱۹

میفکن درختی که بار آورد

هم آن راکجا سایه می گسترد

تصاویر و صوت

نظرات