
ملکالشعرا بهار
بخش ۲۵ - حبس شدن بهار بار دیگر
۱
دشمن بنده بود «درکهی»
دل ز من کنده بود «درگاهی»
۲
بهرمن تیغ کینه آخته بود
لیک نیکو مرا شناخته بود
۳
زان به حبسم فزونتر از یک ماه
با همه دشمنی نداشت نگاه
۴
هست بیگانه «آیرم» با من
نیست با من نه دوستی نی دشمن
۵
مار بهتر ز دشمن خانه
دشمن خانه به ز بیگانه
۶
دشمن خانه روز بدبختی
بنهد دشمنی و سرسختی
۷
چون که آرد ز دوستیها یاد
خواهد از دست، تیغ کینه نهاد
۸
لیک بیگانه را خیال تو نیست
در پی شادی و ملال تو نیست
۹
خاصه بیگانهای که میر بود
در دلش کی غم اسیر بود
۱۰
او چه داند به کس چه میگذرد
به اسیر قفس چه میگذرد
تصاویر و صوت

نظرات