ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۳۹ - مخبر بی‌خبر

۱

مخبر ما رفت و آمد تنگدست

بی‌خبر چون گنگ خواب‌آلود مست

۲

دفتری خالی ز اخبار جدید

همچو چشم بنده اوراق‌ش سفید

۳

لب ز بوری سوی زبر آویخه

وز دهانش آب حسرت ریخته

۴

یک نظر سوی من و دیگر نظر

سوی‌ شاگردی که می‌خواهد خبر

۵

گفتم اخبار وزارتخانه چیست‌؟

اطلاعات خود و بیگانه چیست‌؟

۶

چیست اوضاع اخیر اصفهان‌؟

چیست احوالات آذربایجان‌؟

۷

کار مظلومین کردستان چه شد؟

قصهٔ کاشان و اردستان چه شد؟

۸

دولت از سلماس و خوی آگاه نیست

پس بگو اوضاع کرمانشاه چیست‌؟

۹

دانم آگه نیستی از ناصری

کس ندید آن تلگراف آخری

۱۰

لیک در دزفول و خوزستان چه بود؟

وقعهٔ بوشهر و شهرستان چه بود؟

۱۱

صحبت سنجابی و کلهر چه شد؟‌!

در بروجرد اغتشاش لر چه شد؟

۱۲

از جنوب ار نیست اصلا اطلاع

ور در آنجا نیست دعوا و نزاع

۱۳

استرآباد و قشون روس چیست‌؟‌!

گفتگوی گنبد قابوس چیست‌؟

۱۴

گفتگوی شاهرود آخر چه بود؟

من ندانم هرچه بود آخر چه بود؟

۱۵

خود بگو مازندران حالش چیه‌؟

انزلی و رشت احوالش چیه‌؟

۱۶

روس در قزوین چه وارد کرده است‌؟

یا چه میزان قوه بیرون برده است‌؟

۱۷

من ز هر جانب از او اندر سؤال

مخبر بیچاره سرگردان و لال

۱۸

گفتمش بیچاره گنگی یا کری‌؟‌!

یا تو هم‌ چون من به‌ حال دیگری‌؟‌!

۱۹

ساعت پنج است و مطلب لازم است

از برای اول شب لازم است

۲۰

مطبعه بیکار و سرگردان شده

روزنامه بی‌خبر، ویلان شده

۲۱

آخر آمد مخبر بیچاره جِر

عقدهٔ حلقوم او شد منفجر

۲۲

گفت صد لعنت به شمر و حرمله

داد از دست وزیر داخله‌!

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۸۹۵

نظرات