ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۷۹ - آشتی و جنگ

۱

یکی دوستی را بیازرد سخت

پس‌آنگه‌سوی‌قاضیش‌بردسخت

۲

پس از رنج و بدنامی وگیرودار

چو روز نخستین بدوگشت یار

۳

یکی گفتش ای مرد کارت چه بود

درتن دوستی گیرو دارت چه بود

۴

چرا ز آشتی دست برداشتی

چو بایستیت باز کرد آشتی

۵

بخندید و گفت آشتی نیست این

که جنگ دگر را میانجی‌ست این

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۹۹۰

نظرات