ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شمارهٔ ۸۰ - از بدی بپرهیز

۱

گذشته گذشته است و آینده نیست

میان دو نابود، پاینده چیست‌؟

۲

گذشته اگر خوب اگر بد، گذشت

وز آینده کس نیز واقف نگشت

۳

گذشته به چنگ تو ناید دگر

وز آینده‌ات نیز نبود خبر

۴

دمی کاندر آن دعوی هست تست

همانست کاین‌ لحظه‌ در دست تست

۵

چو در دست تست ای برادر زمان

زمان را به اندوه و غفلت ممان

۶

درین یکدم ار بد کنی یا که زشت

زمانه به‌نام تو خواهد نوشت

۷

مبادا در این یک‌زمان بد کنی

که گر بد کنی در حق خود کنی

۸

به مرد خدا نیست زشتی سزای

که مرد ار ببخشد نبخشد خدای

۹

بپرهیز از آزردن نیکمرد

که با نیکمردان کسی بد نکرد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ملک الشعرای بهار (بر اساس نسخه چاپ ۱۳۴۴) - تصویر ۹۹۰

نظرات

user_image
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
۱۳۹۸/۰۳/۲۳ - ۰۳:۲۲:۳۹
چو در دست تست ای برادر زمانزمان را به اندوه و غفلت ممان ـ «بهار»نگاهی به یک هایکو✓ می بارد آیابرفی که باهم دیدیمامسال هم ؟(؟)-▣ برفی که با هم به تماشایش نشسته اند مالِ چه زمانی است ؟ مسلماً برفِ امسال نیست . پس این روایت کوتاه می تواند خبر از یک رابطه یِ تقریبا طولانی بدهد . ▣ راوی خواهانِ تکرارِ قسمتی از زمانِ گذشته است ، تکراری که ممکن است رخ بدهد یا ندهد . راوی راغب است باز برف «ببارد» و باز «باهم دیدن» را تجربه کنند ، ولی سرگرم این میل و رغبت شدن ممکن است به از دست رفتنِ زمان حال بینجامد . ▣ گفته اند «گذشته ی خاص» ما را از قفا دنبال نمی کند بلکه پیشاپیش فرا پیش ما روان است .▣ آیا تمایل به «باهم دیدنِ بارشِ برف» می تواند حکایتگرِ یک وصل و باهم بودنی باشد که اکنون برای راوی وجود ندارد ؟ آیا این پرسشِ حزن انگیز و شوقمندانه ، می تواند در لایه های زیرین خود از نوعی تمنای به وصل مجدد خبر بدهد ؟احمد آذرکمان ـ 21 خرداد 1398 ـ حسن آباد فشافویه