
ملکالشعرا بهار
غزل ضربی (در ماهور)
۱
ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
۲
خبر ندارم من از دل خود
دل من از من خبر ندارد
۳
کجا رود دل که دلبرش نیست
کجا پرد مرغ که پر ندارد
۴
امان از این عشق فغان از این عشق
که غیر خون جگر ندارد
۵
همه سیاهی همه تباهی
مگر شب ما سحر ندارد
۶
بهار مضطر منال دیگر
که آه و زاری اثر ندارد
۷
جز انتظار و جز استقامت
وطن علاج دگر ندارد
۸
ز هر دو سر، بر سرش بکوبند
کسی که تیغ دو سر ندارد
نظرات
کسرا
کسرا
کسرا
حامد
lua
سمیرا
مصیب مهرآشیان مسکنی
مصیب مهرآشیان مسکنی
REZA KH