مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۱۹

۱

جان و دلم همیشه به عشقت اسیر باد

جانا مرا خیال تو نقش ضمیر باد

۲

سوز غمت روان مرا ناگزیر شد

مهر دلم هوای ترا ناگزیر باد

۳

چون مهر تست بر دل این بنده پادشا

از نایب وفا تو او را وزیر باد

۴

گفتم که جان دهم به تو گر دلپذیر نیست

دل شد ز کار کار دلم بر مریر باد

۵

چون جان من مبشر اقبال شاه شد

پیک ارادت تو به وصلم بشیر باد

۶

بر خاک میرم از تو، نیم بر خلاف میر

یاریم کن که یار تو اقبال میر باد

۷

خورشید خسروان فلک مسجد سیف دین

کاقبال کل به کل جهانش حقیر باد

۸

میر ارسلان که چرخ چوالب ارسلان وار

در ملک و در ثغور مشار و مشیر باد

۹

می خواستم که گویمش ای چشم روزگار

جاوید چشم و دولت عمر قریر باد

۱۰

خورشید گفت حرز نگهدار هان و هان

زین سهو هم پناه شهت دستگیر باد

۱۱

حر ز بقای بار عنا در رکاب او

چون گویمش که دیده عمرش منیر باد؟

۱۲

تا باد و خاک و آتش و آبست در جهان

بر هر چهار دورش حکمش قدیر باد

۱۳

حزمش رجوعگاه سپهر و نجوم شد

عمرش عمل کنار قلیل و کثیر باد

۱۴

یار ایتش خطاب گستر . . . حرج؟

در شکر نعم مولی و نعم النصیر باد

تصاویر و صوت

دیوان مجیرالدین بیلقانی به کوشش محمد آبادی - مجیرالدین بیلقانی - تصویر ۲۱۵

نظرات