مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۱۱

۱

دلم عشق ترا چون جان نهان داشت

مسوز آن دل که عشقت را چو جان داشت

۲

به چشمم عشق تو خوش لقمه ای بود

چو خوردم استخوان اندر میان داشت

۳

زبانم سوخت چون نام غمت برد

تو گفتی نامش آتش در دهان داشت

۴

ترا دل چرب مرغی دید و نشنید

که غم بر شاخ مرغت آشیان داشت

۵

نهادم نام عشقت سود دارو

ولی ناخورده جانم را زیان داشت

۶

چه گویم خشک جانی رفت از آنکس

که در عالم ز خشک و تر همان داشت

۷

مجیر از غمزه شوخت بدان جست

که خون آلوده تیری در کمان داشت

تصاویر و صوت

نظرات