
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۲۰
۱
غمی دارم که هرگز کم نگردد
دلی داری که گرد غم نگردد
۲
به جان زخم ترا مرهم که باید؟
اگر هم زخم تو مرهم نگردد
۳
هنوز آن دل بود در دام عالم
که او با درد تو همدم نگردد
۴
ز لب صفرای من بشکن میندیش
که سور هیچ کس ماتم نگردد
۵
چنانسازی به مویی کار صد دل
که از حسن تو مویی کم نگردد
۶
جفا کن گر کنی کاری که امروز
وفا در خطه عالم نگردد
۷
مجیر از هیچ کس خرم نگشته است
تو خوش بنشین که از تو هم نگردد
نظرات