
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۲۱
۱
ز عشقت دل مسلم برنگردد
ز کویت باد بی غم برنگردد
۲
ز من پرسی باشد عاشق آنکس
که با زخمت ز مرهم برنگردد
۳
سر شاخ امید آن مرغ دارد
که از دام تو یکدم برنگردد
۴
به یک زخم از تو چون گردد آن دل؟
که گر خونش خوری هم برنگردد
۵
ترا پرسم که برگشتی ز بیداد
بگوی آری که عالم برنگردد
۶
ز عشقت بر نگردم من تو دانی
که تشنه ز آب زمزم برنگردد
۷
تو محرم باش و خوش بنشین که هرگز
مجیر از هیچ محرم برنگردد
نظرات