مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۲۹

۱

با سر زلف تو مرا کار به جایی نرسد

درد مرا گر تو تویی از تو دوایی نرسد

۲

از تو هر آن روز که من گل به وفا می طلبم

شب نرسد تا به دلم خار جفایی نرسد

۳

در غم آنم که شود عمر من از دست چو گل

وز چمن وصل توان مهر گیایی نرسد

۴

نیست عجب گر نرسد گوهر وصل تو به من

ملک سلیمان چه عجب گر به گدایی نرسد

۵

بر سر شاخی که ازو بوی وفای تو دمد

من نرسم که بر فلک بی سر و پایی نرسد

۶

بی تو مجیرست و لبی مانده دعای تو درو

که دست او در غم تو جز به دعایی نرسد

تصاویر و صوت

نظرات