
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۶۰
۱
ای عارض چون روزت روزم به شب آورده
وی غمزه جانسوزت جانم به لب آورده
۲
جزعت به جگر خواری دل برده به صد زاری
لعلت به شکر باری شکلی عجب آورده
۳
مهر تب صد غمگین داده ز لب شیرین
وز بهر من مسکین زان مهر تب آورده
۴
دریاب که هم روزی بودم ز سر سوزی
با چون تو جگر دوزی روزی به شب آورده
۵
هم سروی و هم بلبل هم سوسنی و هم گل
ای بر سمن از سنبل شور و شغب آورده
۶
شد حال مجیر از غم بر دف زده در عالم
تو از غم او هر دم چون می طرب آورده
تصاویر و صوت

نظرات