مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۷

۱

بازار شکر لعل شکر بار تو بشکست

ناموس فلک غمزه خونخوار تو بشکست

۲

بازار تو تا گرم شد از زحمت عشاق

بس شیشه خونی که به بازار تو بشکست

۳

در راه تو خود بین نتوان بود که مه را

با خوبی تو آینه در بار تو بشکست

۴

جانی که مرا بود ز غم نیم شکسته

یکباره ازین ناز به خروار تو بشکست

۵

هر عقل که صرف آمد و هر دل که صفا داشت

در کوی تو واله شد و در کار تو بشکست

۶

بی خار گلی مانده ای امروز که ایام

صد تیر مرا در جگر از خار تو بشکست

۷

گر نام شکسته است مجیر از تو غمی نیست

باید که نگویند که زنهار تو بشکست

تصاویر و صوت

دیوان مجیرالدین بیلقانی به کوشش محمد آبادی - مجیرالدین بیلقانی - تصویر ۳۷۴

نظرات