بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۰۲

۱

بهار اندیشهٔ صدرنگ عشرت‌کرد بسمل را

کف خونی‌که برگ‌گل‌کند دامان قاتل را

۲

زتأثیر شکستن غنچه آغوش چمن دارد

تو هم مگذار دامان شکست شیشهٔ دل را

۳

نم راحت ازین دریا مجو کز درد بی‌آبی

لب افسوس تبخال حباب آورد ساحل را

۴

درین وادی حضور عافیت واماندگی دارد

مده ازکف به‌صد دست‌تصرف پای درگل را

۵

تفاوت در نقاب و حسن جز نامی نمی‌باشد

خوشا آیینهٔ صافی‌که لیلی دید محمل را

۶

چه‌احسان داشت‌یارب جوهرشمشیر بید

که‌درهرقطرة‌خون‌سجدة‌شکری‌ست‌بسرال را

۷

نفس در قطع راه عمر عذر لنگ می‌

نصیحت پیشرو باشد به وقت‌کارکاهل را

۸

چو ماه نو مکن‌گردن‌کشی‌گر نیستی ن

که اینجا جپ سعرداری‌کمالی نیست‌کاملرا

۹

عروج چرخ را عنوان عزت خواندهٔ لیکن

چنین بر باد نتوان داد الا فرد باطل را

۱۰

دل آسوده از جوش هوسها ناله‌فرسا شد

خیال هرزه تازی جاده گردانید منزل را

۱۱

سرااغ سایه از خورشید نتوان یافتن بیدل

من و آیینهٔ نازی‌که می‌سوزد مقابل را

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات

user_image
Alipur
۱۳۹۴/۰۲/۰۶ - ۰۳:۰۵:۴۷
چو ماه نو مکن گردن کشی گر نیستی ناقص که اینجا جز سپرداری کمالی نیست کامل را
user_image
Alipur
۱۳۹۶/۱۲/۰۳ - ۱۰:۵۱:۵۰
با عرض معذرتاین صفحه توهین به حضرت ابوالمعانی ست.مصرع (چه‌احسان داشت‌یارب جوهرشمشیر بید که‌درهرقطرة‌خون‌سجدة‌شکری‌ست‌بسرال را)هیچ معی و مفهومی ندارد.اصل مصرع چنین است:چه‌احسان داشت‌یارب جوهرشمشیر بیدادشکه‌درهرقطرهٔ خون‌سجدهٔ شکریست‌ بسمل را
user_image
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com
۱۳۹۹/۰۱/۲۸ - ۱۴:۱۹:۲۸
شوربختانه در این مجموع بنام غزلیات حضرت ابوالمعانی میرزا عبدل قادر بیدل (رح) اشتباهات چاپی، دخل و تصرف، وحتی زیاده از ده غزل از تایپ افتاده و ناقص است. نمی دانم که دست اندر کاران قصدی یا اشتباهی این همه شکست و ریخت را در نظر نمی گیرند و حاشیه هارا نیمخوانند در تصحیح و رفع این اشتباهات و نواقص نمی پردازند. زمن مرنج که میخواهم آبروی ترا