بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۰۸۰

۱

داغ بودم‌که چه خواهم به غمت انشا کرد

نقطهٔ اشک‌، روان‌گشت و خطی پیداکرد

۲

نقش نیرنگ جهان در نظرم رنگ نیست

در تمثال زدم آینه استغنا کرد

۳

سعی مغرور ز عجزم در آگاهی زد

خواب پا داشتم از آبله مژگان واکرد

۴

فطرت سست ‌پی از پیروی وهم امل

لغزشی خورد که امروز مرا فردا کرد

۵

می‌شمارم قدم و بر سر دل می‌لرزم

پای پر آبله‌ام کارگه مینا کرد

۶

دل بپرداز و طرب‌ کن‌ که درین تنگ فضا

خانهٔ آینه را جهد صفا صحرا کرد

۷

گرد پرواز در اندیشه پری می‌افشاند

خاک‌ گشتن سر سودایی ما بالا کرد

۸

حسن هرسو نگرد سعی نظرخودبینی است

آنچه می‌خواست به آیینه‌ کند با ما کرد

۹

کلک نقاش ازل حسن یقین می‌پرداخت

نقش ما دید و به‌ سوی تو اشارت ها کرد

۱۰

عشق ازآرایش ناموس حقیقت نگذشت

کف ما را نمد آینهٔ درباکرد

۱۱

هیچکس ممتحن وضع بد و نیک مباد

نسخهٔ حیرت ما طبع فضول اجزا کرد

۱۲

بیدل از قافلهٔ ‌کن‌فیکون نتوان یافت

بار جنسی‌ که توان زحمت پشت پا کرد

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۵۵۸

نظرات

user_image
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com
۱۳۹۶/۰۴/۳۱ - ۲۱:۴۱:۰۳
بیت دوم مصرع نخستنقش نیرنگ جهان، درنظرم، رنگ نیست به (نَبَست) تصحیح گردد.