بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۰۸۶

۱

اول دل ستمزده قطع امید کرد

آخرشکست چینی من مو سفید کرد

۲

می‌لرزد از نفس دم تقریر احتیاج

دست تهی زبان مرا مرگ بید کرد

۳

بخت سیاه اگر بلد اعتبارهاست

خود را به هیچ آینه نتوان سفید کرد

۴

تدبیر زهد مایهٔ تشویش کس مباد

صابون خشک جامهٔ ما را پلید کرد

۵

تا اشک ربط سبحهٔ انفاس نگسلد

پیری مرا به حلقهٔ قامت مرید کرد

۶

چون نال خامه تا دمد از مغز استخوان

فکرم در آفتاب قیامت قدید کرد

۷

از قبض و بسط حیرت آیینه‌ام مپرس

قفلی زدم به خانه‌ که ناز کلید کرد

۸

دارد رسایی مژه ی خون به‌گردنش

برگشتنی‌که آنسوی حشرم شهیدکرد

۹

بیدل تو هم به ذوق خطش سینه چاک زن

کاین شام نادمیده مرا صبح عید کرد

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۴۵۶

نظرات

user_image
کلام قاصر
۱۳۸۹/۰۷/۱۰ - ۰۵:۴۳:۰۲
مصرع "بخت سیاه اگر بلد اعتبارهاست"به "بخت سیاه اگر بلند اعتبارهاست" تغییر کند
پاسخ: با تشکر، «بلد» در اینجا صحیح است.