بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۱۱۱

۱

ز دنیا چه‌گیرد اگر مردگیرد

مگر دامن همت فردگیرد

۲

خجل می‌روم از زیانگاه هستی

عدم تا چه از من ره‌آوردگیرد

۳

عرق دارد آیینه از شرم رنگم

بگو تا گلاب از گل زرد گیرد

۴

تن‌آسان اقبال بخت سیاهم

حیا بایدم سایه‌ پرورد گیرد

۵

عبث لطمه‌فرسای موت و حیاتم

فلک تاکی‌ام مهرهٔ نردگیرد

۶

شب قانعان از سحر می‌هراسد

مبادا سواد وفا گرد گیرد

۷

به خاکم فرو برد امدادگردون

کم ازپاست دستی‌که نامردگیرد

۸

ز بس یأس در هم شکسته‌ست رنگم

گر آیینه‌گیرم دلم دردگیرد

۹

ازبن باغ عبرت نجوشید بیدل

دماغی ‌که بوی دل سرد گیرد

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۶۰۲

نظرات