بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۱۲

۱

شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم را

تیغ میلی می‌کشد خواب‌گران زخم را

۲

سینه‌چاکیم وخموشی‌ترجمان عجزماست

سرمه باشد جوهر تیغت زبان زخم را

۳

عاشقان در سایهٔ برق بلا آسوده‌اند

ره ز لب بیرون نمی‌باشد فغان زخم را

۴

دردمندم یأس می‌جوشد اگر دم می‌زنم

ابرو از تیغ است چشم خونفشان زخم را

۵

پرده‌دار جاده کی گردد هجوم نقش پا

از سخن خون می‌تراود ترجمان زخم را

۶

تا رسد برکنگر مقصود دست ناله‌ای

بخیه نتواند نهان کردن دهان زخم را

۷

نقد عشرت را زبانی نیست از سودای درد

برده‌ام تا کرسی دل نردبان زخم را

۸

جوهر اسرار آیا از خلف‌گیرد فروغ

خنده در بار است چون‌گل کاروان زخم را

۹

از حدیث‌دردمندان خون‌حسرت می‌چکد

خون‌کند روشن چراغ دودمان زخم را

۱۰

تا به وصف تیغ بیدادت زبان پیدکند

غیر موج خون زبان نبود دهان زخم را

۱۱

بی‌بهاری نیست دندان بر جگر افشردنم

موج خون‌انگشت حیرت‌شد دهان زخم‌را

۱۲

گرد بی‌دردی به‌روی هر دو عالم فرش بود

بخیه دارد شبنمیها بوستان زخم را

۱۳

زین بیابان‌کاروان صبح بیخود می‌رود

سجده‌ای‌کردم چو مرهم آستان زخم را

۱۴

بینوایی نیست ساز پرفشانیهای شوق

نیست مقصد جزفنا محمل‌کشان‌زخم را

۱۵

صبح امیدیم بیدل آفتاب عشق‌کو

ناله خوش‌کرده‌ست امشب آشیان زخم را

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات

user_image
.M.FAHIM
۱۳۹۳/۰۱/۰۸ - ۱۸:۵۷:۱۷
گنجور گرامی سلامت باشند که این گنج عظیم را خدمت عزیزان تقدیم داشته اند در این غزل یک مصراع به جا مصراع دیگر بیت تایپ شده است. که صحیح آن چننین است **شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم راسرمه باشد جوهر تیغت زبان زخم راالی آخیر همین قسم اشتباه تایپ شده است که صیحیح آن چننین است**صبح امیدیم بیدل آفتاب عشق‌کوتیغ میلی می‌کشد خواب‌گران زخم را
user_image
حمید زارعی مرودشت
۱۳۹۴/۱۱/۲۴ - ۰۱:۲۸:۵۸
مصاریع این غزل جابه جا تایپ شدناصل غزل در ادامهشکوه‌ی جور تو نگشاید دهان زخم راسرمه باشد جوهر تیغت زبان زخم راسینه‌چاکیم وخموشی‌ترجمان عجزماستره ز لب بیرون نمی‌باشد فغان زخم راعاشقان در سایهٔ برق بلا آسوده‌اندابرو از تیغ است چشم خونفشان زخم رادردمندم یأس می‌جوشد اگر دم می‌زنماز سخن خون می‌تراود ترجمان زخم راپرده‌دار جاده کی گردد هجوم نقش پابخیه نتواند نهان کردن دهان زخم راتا رسد برکنگر مقصود دست ناله‌ایبرده‌ام تا کرسی دل نردبان زخم رانقد عشرت را زبانی نیست از سودای دردخنده در بار است چون‌گل کاروان زخم راجوهر اسرار آیا از خلف‌گیرد فروغ؟خون‌کند روشن چراغ دودمان زخم رااز حدیث‌دردمندان خون‌حسرت می‌چکدغیر موج خون زبان نبود دهان زخم راتا به وصف تیغ بیدادت زبان پیدا کندموج خون، ‌انگشتِ حیرت‌ شد دهان زخم‌رابی‌بهاری نیست دندان بر جگر افشردنمبخیه دارد شبنمیها بوستان زخم راگَرد بی‌دردی به‌روی هر دو عالم فرش بودسجده‌ای‌کردم چو مرهم آستان زخم رازین بیابان‌کاروان صبح بیخود می‌رودنیست مقصد جزفنا محمل‌کشان‌زخم رابینوایی نیست ساز پرفشانیهای شوقناله خوش‌کرده‌ست امشب آشیان زخم راصبح امیدیم بیدل آفتاب عشق‌کوتیغ میلی می‌کشد خواب‌گران زخم را(بیدل)