بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۱۳۵

۱

تو شمشیر حقی هر کس ز غفلت با تو بستیزد

همان د رکاسه ی سر خون او را گردنش ریزد

۲

به ‌هرجا در رسد آوازهٔ ‌کوس ظفر جنگت

همه‌گر شیر باشد زهره‌اش چون‌آب می‌ریزد

۳

غبار موکبت هرجا نماید غارت آهنگی

حسود از بی‌پر و بالی به دوش رنگ بگریزد

۴

ببالد آفتاب اقتدار از چرخ اقبالت

به فرق دشمن جاهت فلک خاک سیه بیزد

۵

دعای بیدلان از حق امید این اثر دارد

که یارب آتش از بنیاد اعدای تو برخیزد

تصاویر و صوت

نظرات