بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۱۶۹

۱

صبح شو ای‌شب‌که خورشید من‌اکنون می‌رسد

عید مردم‌ گو برو عید من اکنون می‌رسد

۲

بعد از اینم بی‌دماغ یاس نتوان زیستن

دستگاه عیش جاوید من اکنون می‌رسد

۳

می‌روم در سایه‌اش بنشینم و ساغرکشم

نونهال باغ امید من اکنون می‌رسد

۴

آرزو خواهدکلاه ناز برگردون فکند

جام می در دست جمشید من اکنون می‌رسد

۵

رفع خواهدگشت بیدل شبههٔ وهم دویی

صاحب اسرار توحید من اکنون می‌رسد

تصاویر و صوت

نظرات