بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۱۷

۱

کافرم‌گر مخمل و سنجاب می‌باید مرا

سایهٔ بیدی‌کفیل خواب می‌باید مرا

۲

معبد تسلیم و شغل سرکشی بی‌رونقی‌ست

شمع خاموشی درین محراب می‌باید مرا

۳

تشنه‌کام عافیت چون شمع‌تاکی سوختن

ازگداز درد، مشتی آب می‌باید مرا

۴

غافل از جمعیت‌کنج قناعت نیستم

کشتی درویشم این پایاب می‌باید مرا

۵

آرزوهای هوس نذر حریفان طلب

انفعال مطلب نایاب می‌باید مرا

۶

در کشاکش‌های نیرنگ خیال افتاده‌ام

دل جنون می‌خواهد و آداب می‌باید مرا

۷

شرم اگرباشد بنای وهم هستی هیچ نیست

بی‌تکلف یک عرق سیلاب می‌باید مرا

۸

دامن برچیده‌ای چون صبح کارم می‌کند

اینقدر از عالم اسباب می‌باید مرا

۹

مشرب داغ وفا منت‌کش تسکین مباد

آب می‌گردم اگر مهتاب می‌باید مرا

۱۰

تا درین محفل نوای حیرتی انشاکنم

چون‌نگه یک‌تار و صدمضراب می‌باید مرا

۱۱

بی‌نیازم از رم و آرام این آشوبگاه

چشم می‌پوشم همه‌گر خواب می‌باید مرا

۱۲

گریه هم‌بیدل لب خشکم چومژگان‌ترنکرد

وحشتی زین وادی بی‌آب می‌باید مرا

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۳۴
عندلیب :

نظرات

user_image
احسان
۱۳۹۳/۰۳/۰۷ - ۱۱:۱۶:۱۳
در بیت ششم:در کشاکشهای نیرنگ خال افتاده‌امدل جنون می‌خواهد و آداب می‌باید مرایک اشتباه تایپی وجود داره. خیال در مصرع اول، خال نوشته شده. درستش میشود:در کشاکشهای نیرنگ خیال افتاده‌امدل جنون می‌خواهد و آداب می‌باید مرا...با تشکر از سایت وزین و زیبای گنجور...