بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۱۷۵

۱

پی اشک من ندانم به‌کجا رسیده باشد

ز پی‌ات دویدنی داشت به رهی چکیده باشد

۲

ز نگاه سرکشیدن به رخت چه احتمال است

مگر ازکمین حیرت مژه قدکشیده باشد

۳

تب وتاب موج باید ز غرور بحر دیدن

چه رسد به حالم آنکس‌که ترا ندیده باشد

۴

به نسیمی از اجابت چمن حضور داریم

دل چاک بال می‌زد سحری دمیده باشد

۵

به چمن زخون بسمل همه جا بهارناز است

دم تیغ آن تبسم رگ گل بریده باشد

۶

دل ما نداشت چیزی‌که توان نمود صیدش

سر زلفت از خجالت چقدر خمیده باشد

۷

چه ‌بلندی و چه پستی‌، چه عدم چه ملک هستی

نشنیده‌ایم جایی‌که کس آرمیده باشد

۸

بم‌و زبر هستی‌ما چو خروش‌ساز عنقاست

شنو ازکسی‌که او هم زکسی شنید باشد

۹

ز طریق شمع غافل مگذر درین بیابان

مژه آب ده ز خاری‌ که به پا خلیده باشد

۱۰

غم هیچکس ندارد فلک غروپیما

به زبان مدبری چند گله می تپیده باشد

۱۱

به دماغ دعوی عشق سر بوالهوس بلند است

مگر از دکان قصاب جگری خریده باشد

۱۲

همه‌کس سراغ مطلب به دری رساند و نازید

من و ناز نیم‌جانی‌ که به لب رسیده باشد

۱۳

به هزار پرده بیدل ز دهان بی‌نشانش

سخنی شنیده‌ام من‌ که‌ کسی ندیده باشد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
شکیب سالک
۱۳۹۰/۱۱/۰۴ - ۱۵:۳۹:۴۳
شنو ازکسی‌که او هم زکسی شنید باشددر مصرع فوق به عوض شنید باید شنیده خوانده شود وهمچنان در مصرع ذیل یک حرف ر از کلمه غرور کم استغم هیچکس ندارد فلک غروپیماو باید خوانده شود غم هیچکس ندارد فلک غرور پیماممنون توجه تان
user_image
رحیم سینایی
۱۳۹۷/۱۰/۲۲ - ۱۵:۴۹:۳۹
مژه آب ده ز خاری‌ که به پا خلیده باشداین مصرع اشاره دارد به اینکه وقتی خاربه دست یا پا فرو رود برای در آوردنش ابتدا محل فرو رفتن خار را معمولا با اب دهان خیس می کنند تا محل دقیق فرو رفتن خار مشخص شود وسپس با نوک سوزن خار را در می آورند . وبیدل خیس کردن محل خار را به اشک چشمی که از مژه می افتد واگذار کرده
user_image
محمد یونس
۱۳۹۸/۰۲/۰۵ - ۱۴:۲۲:۲۵
سلام میشه معنی این غزل را برایم بفرستی ؟
user_image
زنگی
۱۳۹۹/۱۱/۳۰ - ۰۴:۱۶:۰۸
ز طریق شمع غافل مگذر درین بیابانمژه آب ده ز خاری‌ که به پا خلیده باشداین حاشیه را خواستم در
پاسخ جناب رحیم سنایی بگذارم که گفته اند بیدل خیس کردن محل خار را به اشک چشم واگذار کرده! این طور نیست.بیدل می گوید در این بیابان (در این دنیا) به شیوه‌ی زندگی شمع توجه کن (از آن غافل مباش!). خوب شمع چطوری است که از آن غافل نباشیم. می گوید مژه آب ده ز خاری که پا خلیده باشد. از خاری که پایت فرو می‌شود آب بگیر. یعنی با خاری که در پایت فرو رفته است، مژه ات را آب بده!رشته‌ی شمع تشبیه به خاری شده است که در پای شمع فرو رفته و شمع وقتی می سوزد، این خار را می‌سوزاند. وقتی قطره قطره می چکد در واقع خار فرود شده در پای شمع که سرش از سر شمع برآمده است، حکم مژه را دارد که انتهای آن خار است و بدین طریق مژه ای که خشک است، به توسط خارپای آب داده می‌شود!جذاب، پیچیده، هیجان انگیز و زیبا!اگرچه نمی شود این تصاویر و کنش ها را شرح داد و فقط باید دید اما درحد توان خود کوشیدم بیان کنم که با وجود اینکه می شود برداشتی را که جناب سنایی کرده اند، هم داشت، اما به نظر من معنایش چیزی است که گفتم. و پیامش این است که در این بیایان (دنیا و زندگی) به هر سختی و بغرنجی که گرفتار می شوی، کوشش کن از آن برای سود رساندن به خود استفاده کنی چنان شمع از خار پایش برای آب دادن مژه اش استفاده می کند.ناگفته نمایند که مژه خشک است!