بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۲۰۰

۱

جمعیت از آن دل‌که پریشان تو باشد

معموری آن شوق که ویران تو باشد

۲

عمری‌ست دل خون شده بی‌تاب ‌گدازی‌ست

یارب شود آیینه و حیران تو باشد

۳

صد چرخ توان ریخت ز پرواز غبارم

آن روزکه در سایهٔ دامان تو باشد

۴

داغم‌که چرا پیکر من سایه نگردید

تا در قدم سرو خرامان تو باشد

۵

عشاق بهار چمنستان خیالند

پوشیدگی آیینه عریان تو باشد

۶

هر نقش قدم خمکده عالم نازیست

هرجا اثر لغزش مستان تو باشد

۷

نظاره ز کونین به کونین نپرداخت

پیداست که حیران تو حیران تو باشد

۸

مپسند که دل در تپش یأس بمیرد

قربان تو قربان تو قربان تو باشد

۹

سر جوش تبسمکده ناز بهار است

چینی‌که شکن‌پرور دامان تو باشد

۱۰

در دل تپشی می خلد از شبههٔ هستی

یارب‌که نفس جنبش مژگان تو باشد

۱۱

بیدل سخنت نیست جز انشای تحیر

کو آینه تا صفحهٔ دیوان تو باشد

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۵۲۷

نظرات

user_image
منصور محمدزاده
۱۳۸۹/۰۸/۱۴ - ۰۰:۲۷:۵۱
خواهشمند است مورد زیر را تصحیح فرمایید: نادرست:جمعیت از آن دل‌که پریشان تو باشدمعموری آن شوق که وبران تو باشددرست:جمعیت از آن دل ‌که پریشان تو باشدمعموری آن شوق که ویران تو باشد
user_image
رهی رهگذر
۱۳۹۸/۱۱/۲۲ - ۲۰:۴۸:۰۴
با عرض ادب، این غزل بروزن: "مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) " میباشد. درود
user_image
عرشیا غلامی
۱۴۰۱/۰۱/۲۳ - ۱۲:۳۴:۵۱
سلام و عرض ادب وزن شعر ایراد دارد و رمل مثمن مخبون محذوف نیست و وزن صحیح آن به صورت مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)است.  خواهشمندم وزن شعر رو تصحیح کنید.