
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۲۶۸
۱
نه تنها از قدح مستی و از گل رنگ میجوشد
نوای محفل قدرت به صد آهنگ میجوشد
۲
بجا واماندنت زیر قدم صد دشت گم دارد
اگر در گردش آیی خانه با فرسنگ میجوشد
۳
جهان را بیتأمّل کردهای نظاره زین غافل
که این حیرتفزا از سینههای تنگ می جوشد
۴
در این صحرا که یکسر بال طاووس است اجزایش
غباری گر به خود بالد همان نیرنگ میجوشد
نظرات