بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۳۱۷

۱

جمعی‌که پر به فکر هنر درشکسته‌اند

آیینه‌ها به زبنت جوهر شکسته‌اند

۲

جرات‌ستای همت ارباب فقر باش

کز گرد آرزو صف محشر شکسته ‌اند

۳

با شوکت جنون هوس تخت جم‌ کراست

دیوانگان در آبله افسر شکسته‌اند

۴

بیماری مواد طمع را علاج نیست

صفرای حرص در جگر زر شکسته‌اند

۵

در محفلی‌ که سازش آفت سلامت است

آسایش‌ از دلی‌که مکرر شکسته‌اند

۶

کم فرصتی‌کفیل شکست خمارنیست

تا شیشه سرنگون شده ساغر شکسته‌ اند

۷

تغییر وضع ما اثر ایجاد وحشتی‌ست

دامان گل به رنگ برابر شکسته‌اند

۸

از گردنم سرشته چه خیزد به غیر عجز

ماییم و پهلویی ‌که به بستر شکسته‌اند

۹

اندیشهٔ غبار دل ما که می‌کند

خ‌ربان هزار آینه دز بر شکسته‌اند

۱۰

محمل‌کشان برق نفس را سراغ نیست

گرد سحر به عالم دیگر شکسته‌اند

۱۱

گردون غبار دیده ی همت نمی‌شود

عشاق دامن مژه برتر شکسته‌اند

۱۲

پرواز کس‌ به دامن نازت نمی‌رسد

گلهای این چمن چقدر پر شکسته‌اند

۱۳

بیلد‌ل همین نه ما و تو نومید مطلبیم

زین بحر قطره‌ها همه‌گوهر شکسته‌اند

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۵۲۵

نظرات

user_image
امیر حسین رحیمی زنجانبر
۱۳۹۵/۰۳/۲۶ - ۲۳:۳۲:۲۶
در محفلی که «آفت سازش» سلامت است(یعنی سالم بودن آفت سازش است و شکستگی سازش نشانه ی سلامت آن) نکته ی دوم هم در بیت هشتم فاصله گذاری بین کلمات شعر را نامفهوم کرده. یعنی بجای مصراع ذیل:از «گردنم سرشته» چه خیزد به غیر عجزباید اینگونه مصراع تصحیح شود:از گردِ «نم سرشته» چه خیزد به غیر عجزیعنی از گردی که با نم سرشته شده است (نم کشیده و حالت گل پیدا کرده) انتظار برخاستن نداشته باش. این گرد وقتی خشک هست میتواند پرواز کند وقتی نم کشید دیگر عاجز و ناتوان از برخاستن است