بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۳۲

۱

حیف است‌کشد سعی دگر باده‌کشان را

یاران به خط جام ببندید میان را

۲

ما صافدلان سرشکن طبع درشتیم

بر سنگ ترحم نبود شیشه‌گران را

۳

حسرت همه دم صید خم قامت پیری‌ست

گل در بر خمیازه بود شاخ‌کمان را

۴

غفلت ز سرم باز نگردید چوگوهر

با دیده گره ساخته‌ام خواب گران را

۵

عالم همه یار است تو محجوب خیالی

بند از مژه بردار یقین سازگمان را

۶

آسوده روان جاده تشویش ندارند

منزل طلبی ترک مکن ضبط عنان را

۷

ما و سحر از یک جگر چاک دمیدیم

آهی نکشیدیم‌که نگرفت جهان را

۸

دیدار پرستیم مپرس از رم و آرام

پرواز نگاه است تحیر قفسان را

۹

دل جمع‌کن ازکشمکش دهر برون آ

کاین بحر در آغوش گهر ریخت کران را

۱۰

گردون همه پرواز و زمین جمله غبار است

منزل بنمایید اقامت‌طلبان را

۱۱

سرمایه چو صبح از دو نفس بیش ندارید

بیهوده براین جنس مچینید دکان را

۱۲

بیدل ز نفسها روش عمر عیان است

نقش قدم از موج بود آب روان را

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات