بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۳۶۰

۱

گذشتگان‌که ز تشویش ما و من رستند

مقیم عالم نازند هر کجا هستند

۲

چو اشک شمع شرر مشربان آزادی

ز چشم خویش چکیدند اگرگهر بستند

۳

همین نه نالهٔ ما خون شد از نزاکت یأس

کدام رشته‌کزین پیچ و تاب نگسستند

۴

عنان‌کشان هوس صنعت نظر دارند

خدنگ صید جهانند تا ز خود جستند

۵

به عاشقان همه‌گر منصب‌گهر بخشی

همان به عرض چکیدن چو اشک تردستند

۶

نکرده‌اند زیان محرمان سودایت

اگر ز خویش‌گسستند باکه پیوستند

۷

چه جلوه‌ای که چو شبنم هواییان گلت

شدند آب و غبار نگاه نشکستند

۸

ز ساز عافیت خاک می‌رسد آواز

که ساکنان ادبگاه نیستی‌، هستند

۹

کدام موج ندامت خروش طاقت نیست

شکستگان همه آواز سودن دستند

۱۰

در این زمانه سخن محو یأس شد بیدل

دمید عقدهٔ دل معنیی‌که می‌بستند

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۶۵۷

نظرات