بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۳۷۷

۱

ذره تا مسهر هزار آینه عریان‌ کردند

ما نگشتیم عیان هر چه نمایان ‌کردند

۲

بیخودی حیرت حسن عرق ‌آلود که داشت

که دل و دیده یک آیینه چراغان کردند

۳

حسن بیرنگی او را ز که یابیم سراغ

بوی گل آینه‌ای بود که پنهان کردند

۴

دل هر ذره چمنزار پر طاووس است

گر‌د ما را به هوای که پریشان کردند

۵

سرو برگ طلبی ‌کو که نفس‌ِ سوختگان

نیم لغزش به هزار آبله سامان‌کردند

۶

سعی جوهر همه صرف عرض‌آرایی‌هاست

سوخت نظاره به این رنگ‌که مژگان‌کردند

۷

وضع تسلیم جنون عافیت‌آباد دل است

این گهر را صدف از چاک گریبان کردند

۸

عشق از خجلت تغییر وفا غافل نیست

آب شد آتش ‌گبری که مسلمان ‌کردند

۹

بیدماغی چه‌گریبان‌که نداده‌ست به چاک

تنگ شد گوشهٔ دل عرصهٔ امکان‌کردند

۱۰

بیدل ازکلفت افسرده‌دلیها چو سپند

مشکلی داشتم از سوختن آسان‌کردند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
موسوی فاخر fakher۱۳۳۸@gmail.com
۱۴۰۰/۰۷/۲۴ - ۰۵:۲۱:۰۶
دربیت اول معنی کلمه مسهر معلوم نیست علاوه بر آن وزن هم مختل شده شاید سُهر باشدبه معنی بیدار ماندن. . بی خواب شدن.