بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۳۸۲

۱

برای خاطرم غم آفریدند

طفیل چشم من یم آفریدند

۲

چو صبح آنجا که من پرواز دارم

قفس با بال توأم آفریدند

۳

عرق‌گل کرده‌ام از شرم هستی

مرا از چشم شبنم آفریدند

۴

گهر موج آورد آیینه جوهر

دل بی‌آرزو کم آفریدند

۵

جهان خونریز بنیاد است هشدار

سر سال از محرم آفریدند

۶

وداع غنچه را گل نام‌ کردند

طرب را ماتم غم آفریدند

۷

علاجی نیست داغ بندگی را

اگر بیشم وگرکم آفریدند

۸

کف خاکی که بر بادش توان داد

به خون‌گل‌کرده آدم آفریدند

۹

طلسم زندگی الفت بنا نیست

نفس را یک قلم رم آفریدند

۱۰

اگر عالم برای خویش پیداست

برای من مرا هم آفریدند

۱۱

چه سان تابم سر از فرمان تسلیم

که چون ابرویم از خم آفریدند

۱۲

دلم بیدل ندارد چاره از داغ

نگین را بهر خاتم آفریدند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سعید ابراهیم
۱۳۹۰/۰۱/۱۶ - ۱۲:۳۱:۱۹
با سلام.مصرع دوم: طفیل چشم من نم آفریدند. نم به جای یم
user_image
دانیال امینی مقدم
۱۳۹۲/۰۴/۱۸ - ۰۰:۳۶:۱۳
با درودجناب سعید ابراهیمهمان یم به معنای دریا درست است. اشک چشم را معمولا به زیاد بودن تشبیه میکنند و نه به نم!
user_image
ندا
۱۳۹۵/۰۴/۲۸ - ۰۱:۴۹:۰۶
«وداع غنچه را گل نام کردند» چقدر زیبا گفته بیدل
user_image
حمیرضا
۱۳۹۸/۰۶/۱۱ - ۰۷:۰۵:۵۶
چوصبح آنجا که من پرواز دارم قفس بابال توام آفریدنداین بیت واقعافوق العاده است ....عالیییییییه