
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۳۹۰
۱
برق خطی بر سیاهی میزند
هالهٔ مه تا به ماهی میزند
۲
سجده مشتاق خم ابروی کیست
بر دماغم کجکلاهی میزند
۳
معصیت در بارگاه رحمتش
خندهها بر بیگناهی میزند
۴
ای عدم فرصت، شرارکاغذت
چشمک عبرت نگاهی میزند
۵
بهر عبرت فرصتی در کار نیست
یک نگه برهرچه خواهی میزند
۶
پُردلیها امتحانگاه بلاست
تیغ بر قلب سپاهی میزند
۷
تا فسون بادبان دارد نفس
کشتی ما برتباهی میزند
۸
بی تو گر مژگان بهم میآیدم
بر سر خوابم سیاهی میزند
۹
بیدل از وصلی نویدم دادهاند
دل تپیدن کوس شاهی میزند
نظرات