
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۴۲۲
۱
اشک گهر طینت ما راه تپش سر نکند
طفل دبستان ادب این سبق از بر نکند
۲
وسوسه بر هم نزند رابطهٔ ساز یقین
کوهگران حوصله را ناله سبکسر نکند
۳
منفعلیهای زمان فطرت ما را چه زیان
عبرت تمثال محیط آینه را تر نکند
۴
عالم اسباب فنا چند دهد فرصت ما
اشک به دوش مژهها آنهمه لنگر نکند
۵
شبنم بیبال و پریم آینهپرداز تری
طاقت ما غیر عرق پیشهٔ دیگر نکند
۶
تاب و تب عشق و هوس نیست کفیل دو نفس
صبح طربگاه شرر خنده مکرر نکند
۷
شد ز ازل چهرهگشا عجز ز پیدایی ما
مو ننهد پا به نمو تا قدم از سر نکند
۸
دل بگدازید به غم دیده رسانید به نم
شیشه خمی تا نخورد باده به ساغر نکند
۹
نیست ز هم فرقنما انجمن و خلوت ما
طایر گلزار یقین سر به ته پر نکند
۱۰
بیدل از انجام نفس هرکه برد بوی اثر
گر همه آفاق شود ناز کر و فر نکند
نظرات